نامه هايم که چراغ قلبت را روشن نکرد !
امشب تمامشان را بسوزان شايد بتواني تنهايي ات را ببيني . . .
توي اين روزگار غريب،
درد تنهايي واسه خيلي ها عادت شده؛
هر از گاهي به چيزي يا کسي دل مي بنديم و تنهاييه که در نهايت گريبان گيرمون مي شه!
********
دلم يخ ميزندگاهي ، دراين سرماي تنهايي
شبم قنديل ميبندد از اين يخهاي تنهايي
قلم آهسته مي راند بر اين خط بلند ، اما
گمانم ياد مي گيرد ز من انشاي تنهايي . . .